غزل ۱۰

از این حریقِ عشقِ تو گر جان به در برم

عهدی کنم که یادِ تو را من ز سر برم

غزل ۹

نشسته به بالینِ غم، ز آهِ من امشب

چه می‌کند نگاهِ تو با نگاهِ من امشب

غزل ۸

بدرقه کرده‌ای مرا تا بروم ز کویِ تو

دست نمی‌کشم ولی از تو و جَعدِ موی تو

غزل ۷

ز پیالۀ نگاهت صنما، چو جُرعه نوشم

چو غلامِ حلقه‌گوشم، همه عمر بر تو کوشم

غزل ۶

دغدغۀ نگاهِ من، دیدنِ چشم‌های تو

همدمِ دل نمی‌شود، نامِ کسی به جای تو

غزل ۵

افسوس، که کابوسِ تو تعبیر ندارد

رویای جگرسوزِ تو تفسیر ندارد

غزل ۴

مستم ز باده و ز غمِ جانگزای عشق

آری که مانده بر دلِ من ردِ پای عشق

غزل ۳

تمامِ عمرِ تباهم، به جامِ عشقِ تو مستم

به جامِ عشقِ تو مستم، نگو که باده‌پرستم

غزل ۲

چه غمی از این فراتر؟ که تو را ندیده، عاشق

به خیالِ من بتابی همه لحظه و دقایق

غزل ۱

به خواب می‌روم امشب، تو را به خواب ببینم

که روی ماهِ تو را شب، درونِ قاب ببینم