غزل ۱

به خواب می‌روم امشب، تو را به خواب ببینم

که روی ماهِ تو را شب، درونِ قاب ببینم

چو آفتاب برآید، اگرچه ماه نباشد

رُخِ چو ماهِ تو را من، به آفتاب ببینم

به باغ می‌روم امشب، تو را ز شاخه بچینم

به رودخانه و دریا، به روی آب ببینم

اگر که مست و خرابم به یادِ روی تو مستم

تو را به باده و جامِ شرابِ ناب ببینم

تو چون ترانه و شعری، چو واژه‌های تغزل

تو را به نغمۀ تار و نی و رباب ببینم

به سانِ تشنۀ آبی میانِ بادیه گَردم

تو را به راهِ بیابان چنان سراب ببینم

تمامِ جانِ حقیرم فدای روی چو ماهت

چه سود اگر نتوانم تو را به خواب ببینم؟

یاد تو این‌چنین