نو و سپید ۱۱

آهسته از من دور می‌شوی
از من دست می‌کشی و من از دست می‌روم

نو و سپید ۱۰

بهارم تویی، قرارم تویی، نگارم تویی
تمامِ روز و شبم را غرق در خیالِ توام

نو و سپید ۹

دلم برای تو تنگ شده است
و هرچه بیشتر بر فراموش کردنت تلاش می‌کنم

نو و سپید ۸

بر روی صورتت
بوسه‌ام پرسه می‌زند

نو و سپید ۷

بی‌تردید
حال و روزِ ما

نو و سپید ۶

اینجا کنارِ مرگ
یک برگ با من است

نو و سپید ۵

تو، راست گفته بودی و امروز هم گذشت
امروز نیز، در شرر و سوزِ تو گذشت

نو و سپید ۴

آن روزها که فاصلۀ قلبِ من به تو
آن روزها که فاصلۀ دست‌های ما

نو و سپید ۳

دیگر نبودنت، یک دردِ تازه نیست
دردِ نبودنت، در من همیشگی‌ست

نو و سپید ۲

این یک تصور است
این یک تصورِ خالی و گنگ و پوچ