نو و سپید ۱

کجا باید تو را بیابم؟
تا دوباره بر عمقِ نیلیِ چشمانت خیره شوم

چهارپارۀ ۴۰

بخیه‌های خیالِ تو، التیامَم نیست
بیا! دوباره بیا! جای رفتنَت زخم است

چهارپارۀ ۳۹

رازآمیخته؛ مرموز و به سِحر آلوده

نازانگیخته؛ جانسوز نگاهی دارد

چهارپارۀ ۳۸

دوید و آمد و چون کودکانِ بازیگوش

فراگرفت مرا حسرتی گُشادآغوش

چهارپارۀ ۳۷

وضوی اولِ صبح و نمازِ اولِ وقت

اذانِ اولِ عشق و دلم از آنِ شما

چهارپارۀ ۳۶

در پَرسه‌های حال و هوایی که نیستی

در انزوای زاویه‌هایی که نیستی

چهارپارۀ ۳۵

من و هیهاتِ تو و سینۀ آغشته به عشق

من و میقاتِ تو و دینِ فروهشته به عشق

چهارپارۀ ۳۴

شرابِ کاربَلَد، پُرخمار و کاردرست

مرا گرفت همان دَم، از آن نگاهِ نخست

چهارپارۀ ۳۳

زان رو که ذات و فلسفۀ قطره، رفتن است

پایانِ راهِ عشق، تهِ دره رفتن است

چهارپارۀ ۳۲

چشمت به لطفِ ناز، پُرم می‌کند ز عشق

قبلم دوباره باز، وَرَم می‌کند ز عشق