غزل ۱۹
در هر کجایِ خانۀ من رنگ و بوی توست
گویی که گوشهگوشۀ این کوچه کویِ توست
از هر گذر که میگذری هایهایِ من
از هر نفر که میشنوی، هوی، هویِ توست
اینجا کنارِ غصه و درد و سرشک و غم
حتی سکوتِ پنجرهها قصهگوی توست
عطرِ خیال و خاطرهات میدمد چو تب
آکنده خانه از تو و از خُلق و خوی توست
ایوانِ خانه در طلبِ جایِ پای تو
چشمانِ خیسِ کوچه پیِ جستجوی توست
چون چشمه میرود ز دلِ چشمِ من سرشک
چشمم به سانِ چشمه و این چشمه جویِ توست
تردید، روبروی من اینجا مُردد است
تشویشِ من ز حلقۀ گیسو و موی توست
من رو به سوی قبله و در انتظارِ مرگ
غافل از این که قبلۀ این خانه سوی توست
یاد تو اینچنین