چهارپارۀ ۳۶
در پَرسههای حال و هوایی که نیستی
در انزوای زاویههایی که نیستی
پاییزِ التهابِ فروریزشم، چو برگ
زیرِ درختِ چلچلههایی که نیستی
رو به وِخامَتَم، به دوایی که نیستی
در انتهای ثانیههایی که نیستی
لبریزِ اضطرابِ فروریزشم، چو مرگ
از پشتِ بامِ خاطرههایی که نیستی
اردلان صامتی