چهارپارۀ ۳۴

شرابِ کاربَلَد، پُرخمار و کاردرست

مرا گرفت همان دَم، از آن نگاهِ نخست

چه بی‌دلیل به تعمید می‌کشم تنِ خویش!

که تارو پودِ دلم را شرابِ عشقِ تو شست


به غُسلِ عشق، فرو می‌روم به بِرکۀ اشک

چو بندگانِ گُنه‌کارِ سربه‌پا تقصیر

طنینِ اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا تو

شرابِ عشق، به اکسیر می‌کند تطهیر

اردلان صامتی