نو و سپید ۲۹
تکرار کرده بود طلوع و غروب را
چشمانِ او، چه عالی و بَهبَه! چهخوب! را
اُرکیدههای وحشیِ روییده بر غُبار
تکرارِ شرق و غربِ تقارن، به ابتکار
یکسو دلیلِ عشق و دگرسو بدیلِ عشق
تکرار کرده بود دو گلبرگِ سُرخ را
یکسو گُسیلِ عشق و دگرسو مَسیلِ عشق
در من نشسته تا به گَلو لایهلایه عشق
جانم گرفته عشق و ندارم گلایه عشق
از رازِ انزوای دلم حرف میزنم
از سورۀ نگاهِ تو و آیهآیه عشق
تکرار کرده بود شمال و جنوب را
چشمانِ او دو آینۀ نقرهکوب را
اُرکیدههای وحشیِ روییده بر غُبار
اردلان صامتی