نو و سپید ۲۲
تو را بیشتر از تمامیِ ابرها
تمامیِ رودها
تمامیِ دشتها
آن ابرهای رنگیِ رخوت که در غروب
بر بومِ آسمانِ خیالم نشستهاند
آن رودها که در افقِ ردِپای نور
آن دشتها که در قُرُقِ سایههای ابر
در زیرِ بارِ مُبهمِ معنا شکستهاند
ای ردِپای اشک!
ای جلوهگاهِ نور!
معشوقِ راهِ دور!
تو را بیشتر از تمامیِ هر چیز
مداوم و یکریز
لبالب و لبریز
تو را بیشتر از “دوست داشتن”
تبلورِ عشق، ترددِ عشق، تحکمِ عشق
تو را وِرایِ غزلهای خوشتَرَنُّمِ عشق
ندارمَت اما!
تبانیِ مرزها، تبانیِ روزها، تبانیِ دردها
ندارمَت اما!
حوالیِ هر چیز، تو هستی و من نیز
تمامیِ دردها
تلاقیِ دردها
اردلان صامتی