نو و سپید ۱۲

تو بر دریچۀ این چشم‌ها تکرار می‌شوی
بی‌وقفه چو باران، بر دریچۀ این پنجره
مکرر ببار ای تبلورِ ابرهای تیره


با آذرخش و برقِ نگاهت
بر من بزن، ببار
بر برکه‌های چشمِ من
ای ابرِ نوبهار


غوغای قطره‌قطرۀ باران و برکه‌ها


اینجا ببار تا که بروید دوباره اشک
تا گل دهد دوباره به چشمم نگاهِ تو
تا بشکفد ترانه ز چشمِ سیاهِ تو


بر من ببار و بر سرِ این شاخه‌های خشک
بر برگ‌های زرد


بر من ببار و باز، مرا غرق در خودت
غرقِ خیال و خاطره‌ها و گذشته کن


بر من ببار
بر تنِ مرداب‌های غم
بر سنگفرشِ خاطره‌های همیشه خیس


بر من بزن، ببار
بی‌وقفه، بی‌بهانه، مکرر، در این غبار
ای ابرِ نوبهار

اردلان صامتی