قطعۀ ۱۳
بر روی چشمهای تو من شرط بستهام
بر آن سیاهِ توسن و مغرورِ یکهتاز
بر روی آن فسونگرِ شهلای نیمهمست
بر آن نگاه و دیدۀ مخمورِ نیمهباز
من شرط بستهام که ز چشمت فِتادهام
از آن ستارههای فریبای سرفراز
دل را به پایبندی این شرط دادهام
بر باغِ لالههای سیهپوشِ عشوهباز
در این قمارخانه به محرابِ یادِ تو
من در سجودِ چشمِ تو، همواره در نماز
در یادِ آن نگاهِ تو دل غرق میشود
چشمانِ دلنوازِ تو، دریای رمز و راز
جان میدهم اگر که نگاهی به من کنی
افتادهام ز چشمِ تو، آن نرگسانِ ناز
یاد تو اینچنین