قطعۀ ۱

از آن رو نگاهِ تو را دوست دارم

که در عمقِ چشمت خدا را ببینم

به باغِ نگاهِ سپید و سیاهت

هم‌آغوشیِ لاله‌ها را ببینم

فقط لحظه‌ای در نگاهِ تو باشم

پری‌زادۀ قصه‌ها را ببینم

اسیرِ خیالِ توام همچو صیدی

به چشمِ خمارت رها را ببینم

چو بیمارِ نالان در آغوشِ مرگم

میانِ نگاهت شفا را ببینم

ز جامِ نگاهت شرابی بنوشم

که دریای بی‌انتها را ببینم

من از جُرعه‌های نگاهِ تو مستم

در این اوجِ مستی کجا را ببینم؟

فدای دو جامِ جهان‌بینِ مستت

جهان دیده‌ام گر شما را ببینم

یاد تو این‌چنین