غزل ۲۸

آه از این دیوانه‌دل، جز آه می‌آید مگر؟

از سرِ این چاه، دل بر راه می‌آید مگر؟

بر خلافِ عادتِ دیرینه می‌خندد لبم

خنده بر لب‌های این گمراه می‌آید مگر؟

خندۀ ماهی به آب و خنده‌ام گاهی به ماه

رنگِ لبخندم به رنگِ ماه می‌آید مگر؟

گرچه نوروز است و ایامِ بهاران می‌رسد

شورِ فروردین به بهمن‌ماه می‌آید مگر؟

تو میانِ لاله‌ها، من در زمستان مانده‌ام

برف و این سرما به گُل همراه می‌آید مگر؟

سال‌ها طی شد بهارِ عمرِ ما هم می‌رود

فصلِ اقبال و مَهِ دلخواه می‌آید مگر؟

زورقِ این دیده در امواجِ اشکم غوطه‌ور

قایقِ چشمم به بندرگاه می‌آید مگر؟

یاد تو این‌چنین